دلم به اندازه ی دل دریاییت تنگ است
و ساز امشب این دل عجب بد آهنگ است
ودر دل آبی آن رهگذر که می گذرد
خدای من میان دلش تکه ای سنگ است
تمام عمر ندیدم به خود دل تنگی
و این برای دل من مایه ی ننگ است
و هر که ز کوچه ی دل من قدم برداشت
به زیر لب آهسته گفت بدرنگ است
درون دلم جز تو آرزویی نیست
بیا تمام نبودم که بی تو دل تنگ است