وبلاگ :
سيب سرخ
يادداشت :
كتيبه عشق
نظرات :
5
خصوصي ،
57
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فرزانه
حق پيش از آن که انسان پاي بر زمين بگذارد ، خدا تکه اي خورشيد و پاره اي ابر به او داد و فرمود:آي ، اي انسان زندگي کن و بدان که در آزمون زندگي اين ابر و اين خورشيد فراوان به کارت مي آيد. انسان نفهميد که خدا چه مي گويد ، پس ... انسان گفت:من جز براي روشنگري به زمين نمي روم و مي دانم اين ابر هيچ گاه به کارم نخواهد آمد. انسان به دنيا آمد اما هرگاه حق را پيشاروي خود ديد چنان هراسيد که خورشيد از دستش افتاد . حق تلخ بود ، حق دشوار بود و ناگوار . حق سخت و سنگين بود. انسان حق را تاب نياورد. پس هر بار که با حقي رويارو شد ، آن را پوشاند ، تا زيستن را آسان کند